Thursday, 30 April 2009

رئیس جمهور داریم تا رئیس جمهور !!؛

رئیس جمهور داریم تا رئیس جمهور !!؛

امروز دیدم سایت مشعشع تابناک متعلق به سردار سرافراز اسلام سابق٬ دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام فعلی و نامزد ریاست جمهوری آتی٬ دکتر محسن رضائی٬ یک تیتر زده به چه گندگی تحت عنوان «گافهای اوباما سوژه خبرنگاران»! وقتی توی دل خبر رفتم و از اول تا آخرش را خواندم دیدم که تابناکیون همه گافها را نیاورده و قلمبه‌ترین آنها را که از نظرشان خیلی گاف بوده انتخاب کرده‌اند٬ مثل: تپق زدن وسط مراسم تحلیف٬ اصابت سرش به لبه هلیکوپتر٬ لگد کردن لباس همسرش در یک مراسم٬ قطع سخنرانی همسر اوباما توسط دخترانش (چه ربطی به
خود اوباما داشت؟)٬ پرتاب اشتباه توپ بولینگ
شما هم احتمالاً مثل من کفتان برید و شاخ در آوردید که رئیس جمهور تنها ابرقدرت دنیا چرا باید اینقدر لوده و چل
باشد که ظرف صد روز این همه سوتی و گاف بدهد؟! واقعاً با این همه وقایع اسفبار نکند که آمریکا را عیسای مسیح مدیریت می‌کند که هنوز از هم نپاشیده است؟

اینجاست که هر انسان با ذکاوتی متوجه تفاوت مدیریت لیبرالیستی و مادی‌گرای حاکم بر آمریکا با مدیریت اسلامی و ولایت‌مدارانه حاکم بر ایران اسلامی می‌شود. در کشور عزیز ما ایران٬ تحت هدایت و ارشادات حکیمانه ولایت و با توجه به ولایت‌پذیری مطلق دولت مردمی نهم٬ ما هیچ‌گاه شاهد چنین گافها و افتضاحاتی نشده‌ایم. درست است که رئیس جمهور ما فرق بین عهدنامه ترکمنچای و گلستان را نمی‌داند و می‌گوید گلستانچای یا زبانش نمی‌چرخد تا بگوید سانتریوفوژ ولی هیچ وقت در مراسم تحلیف اشتباه نکرد. نه تنها اشتباه نکرد بلکه در مراسم تفویض دست مقام رهبری را هم ماچ کرد و مقام نوکری ملت را دریافت کرد
رئیس جمهور ما ممکن است برای خبرنگاران شکلک دربیاورد یا با دست علامت گروههای منحرف را به مردم نشان بدهد ولی هیچ وقت سرش به سردر هلیکوپتر نمی‌خورد چون مثل اوباما دراز و بی‌قواره نیست
رئیس جمهور ما ممکن است در سخنرانی‌اش به منتقدانش بگوید بزغاله٬ یا برود رشت و به خانمهایشان بگوید که برخلاف شایعات شما خیلی هم پاکدامن و باعفت هستید یا به اصفهانیها بگوید که آخرالگوی مصرف هستند ولی هیچ وقت در پرتاب توپ اشتباه نمی‌کند و همیشه با مهارت تمام آنچنان توپ را به زمین حریف می‌اندازد که طرف کلی باید تقلا کند تا دوباره برگرداند این طرف. حتماً فوتبال بازی او با تیم ملی را دیده‌اید. البته منظورم آن باری که آمد استادیوم و معروف شد به محمود سیزده نیست. منظورم آن بار دیگر است که رفت و به بچه‌های تیم ملی تاکتیک یاد داد

درست است که رئیس جمهور ما تیک عصبی دارد و هی شانه‌اش را بالا می‌اندازد٬ در استقبال از رئیس جمهور یکی از کشورها هم حواسش نبود و زیربغل کاپشنش پاره بود و معمولاً پشت کفشش خوابیده است ( که البته از نشانه‌های مؤمن است) و باز هم درست است که او سلیقه خوبی در انتخاب لباس ندارد و کت و شلوارهایش در تنش زار می‌زنند و رنگبندی لباسش هم از شنبه شروع و به پنج‌شنبه ختم می‌شود و جوراب سفید بخش لاینفک پوشاک رئیس جمهور است اما او هیچ وقت و هرگز پیش نیامده که پایش را روی لباس یا چادر همسر مکرمه و والده بچه‌هایشان بگذارد

همه ما در واقعه دانشگاه کلمبیای نیویورک٬ در ماجرای کنفرانس جهانی امنیت غذا در ایتالیا و در میدان مین ژنو دیدیم که سخنرانی رئیس‌جمهور ما را قطع کردند به او فحش دادند و به طرفش دماغ دلقک پرت کردند حتی آن اوایل دوره ریاست جمهوری‌اش که هنوز دانشگاهها گلزار شهدا نشده بود و او به چندتا دانشگاه رفت٬ دانشجوها هم او را هو کردند ولی انصافاً و وجداناً شما تا حالا شنیده‌اید که بچه‌های ایشان بیایند و بپرند وسط سخنرانی مادرشان و آن را قطع کنند؟

به نظرم باراک اوباما باید به خاطر این همه گافی که داده است برود و از خجالت آب شود اما قبل از رفتنش بیاید زنبیلش را در صف احمدی‌نژاد بگذارد. باشد که قبل از آب شدن یکمی کلاس و پرستیژ یاد بگیرد تا حداقل بدون گاف و با کلاس آب بشود

http://werraj.blogfa.com/post-131.aspx منبع

Wednesday, 15 April 2009

علی دایی ، در فیلم جدید ده نمکی

علی دایی ، در فیلم جدید ده نمکی
اخراجي های سه با شرکت علی دایی




گفته ميشود "علی دائی" تصمیم دارد براي همیشه دست از فوتبال بکشد و به عرصه سینما پا بگذارد

گفته میشود که در یک ملاقات خصوصی "ده نمکی" به "علی دایی پيشنهاد کرده که به عنوان هنرپیشه اول فیلمی که او تصمیم به تهیه آن گرفته شرکت کند. این فیلم "اخراجیهای سه" نام دارد

گفته میشود که علی دایی در یک صحبت دوستانه از علاقه مفرط خود برای شرکت در اين فيلم پرده برداشته و اکنون خود را آماده هنرپیشگي ميکند. نزدیکان علی دایی امیدوارند که او در این زمینه موفقتر از سایر زمینه ها عمل کند

باتوجه به این که علی دایی مدتها در میدانهاي فوتبال اروپایی پا به توپ بوده و در ميان ورزشدوستان اروپایی چهره نسبتاً شناخته شده ای به شمار میرود، ده نمکی امیدوار است بتواند فیلمهاي جدید خودش را با مشارکت علی دایی در سینماهای دنيا به معرض نمایش بگذارد

سناریوی فیلم اخراجیهای سه مربوط به زمانی است که یک بسیجی پس از قبول قطعنامه آتش بس از طرف ایران، سرخورده از جنگ وارد عالم ورزش ميشود و به فدراسیون فوتبال راه می یابد. اما راه ترقی او پر از دست انداز است و سروکارش با مافیای حاکم بر فوتبال ایران میفتد و بالاخره توسط مسئولان فدراسیون روانه خارج ميشودو توسط واسطه هايی قرارداد بازی در تیمهای خارجی میبندد

Saturday, 28 March 2009

کاندیداتوری برای یک دوره جدید

کاندیداتوری برای یک دوره جدید


صورت و مخرج




ای نفله! به بیت ِ اجنبی، بابی زن

در سایهء آفتابه، محرابی زن

زآن دسته که بسته اند زیر ِشکمش

بر صورت و مخرج ِ خودت آبی زن

Friday, 27 March 2009

Wednesday, 25 March 2009

غلبه حاج آقا گلستانی امام جمعه تویسرکان بر رقبا و دشمنان

غلبه حاج آقا گلستانی امام جمعه تویسرکان بر رقبا و دشمنان

افشاگری بزرگ های و هوی

به اطلاع امت مسلمان و مردم قهرمان ایران میرسانیم که حقیقت قضیه امام جمعه تویسرکان با آنچه در این باره نقل شده کاملاً تفاوت دارد

با مراجعه به وبلاگ های وهوی اصل واقعه را که برای حاج آقای گلستانی امام جمعه تویسرکان افتاده است میتوانید ببینید. اما این فیلمی را که میبینید بخش کوچکی از ماجرایی بزرگ است. قسمت بزرگتر آن در پرده است و ما میخواهیم این پرده را کنار بزنیم و حقیقت را باشما درمیان بگذاریم


حاج آقا گلستانی کیست

حجه السلام والمسلمین حسن گلستانی رئیس ستاد اقامه نماز شهرستان تویسرکان و از اعضای هیات امنای ستاد ائمه جمعه و جماعات استان همدان - نهادی که منصوب مستقیم مقام رهبری است- میباشد

حقیقت چیست؟؛
حقیقت آن است که فیلمی را که شما در پیش چشم دارید، خود بخود درست نشده. خود ِ حاج آقای گلستانی در درس
شدن این فیلم دخالتی نداشته و کاملاً از آن بیخبر بوده . اما دستهایی در کار بوده که آن دوربین مخفی را در خانه امام جمعه کارگذاشته بوده است. چرا؟ برای این که این حاج آقای گلستانی همیشه در شهر تویسرکان با یک مشت باند مافیایی غوغاسالار که میخواستند تویسرکان را به هرج و مرج بکشانند درمیفتاد و جلوی آنها را میگرفت و به آنها میدان نمیداد. حاج آقا تویسرکانی با شجاعت حاضر نبود که افسار اختیار خودش را بدهد به دست یک عده آخوندک نادان بدهد که از قم راه میفتادند و اینسو و آنسوی مملکت جولان میدادند
حاج آقای گلستانی زیر بار فشارها و تهدیدهای این جماعت نمیرفت و آنها هم خواستند که برعلیه او یک توطئه ای درست بکنند
خانمی که در فیلم دیده میشود "فاطمه رجبزاده" همسر شرعی و قانونی آقایی است به اسم "دکتر غلامحسین الهه زاده" است [ توجه داشته باشید که هرگونه تشابه اسمی با اسم اشخاص دیگر و مقربان دکتر احمدی نژاد، فقط ناشی از تصادف محض است ودلیل دیگری ندارد]. بهرحال خانم فاطمه رجبزاده، با کمک شوهر خودش یعنی آقای "دکتر غلامحسین الهه زاده" با هزار دوز و کلک سرراه حاج آقا گلستانی قرار میگیرد و با ایشان سلام و علیکی پیدا میکند تا این که یک روز برای یک عرض خصوصی نزد حاج آقا میرود و به اطلاع حاج آقا میرساند که در خانواده ای روحانی به دنیا امده و اهل قلم است و هروقت که موقعیت اقتضا کند مطلبی مینویسد و منتشر میکند و سروصدایی براه میندازد. "فاطمه خانم" به حاج آقا گلستانی میگوید شوهرش به او مخفیانه گفته که معلوم نیست این "معجزه هزاره سوم" برای "بار دوم" شانسی از جهت رئیس جمهورشدن داشته باشد. فاطمه خانم میفزاید حالا که اوضاع اینطور است، تصمیم دارد دست از نوشتن مقاله های جنجالی بکشد و بجای آن، کتابی را از زبان عربی به زبان انگلیسی ترجمه کند. حاج آقای گلستانی هم از روی نصیحت و خیرخواهی "فاطمه خانم" را تشویق به ترجمه میکند. اما در ملاقات بعدی فاطمه خانم میگوید با این که در زبان انگلیسی تبحر دارد، خیلی به میزان دقتش در فهم جملات بغرنج عربی مطمئن نیست. به همین دلیل هم از حاج آقا گلستانی وقت میگیرد که توسط ایشان اشکالات عربی خود را رفع کند. این البته آغاز ماجرا است. بعد از مدتی رفت و آمد فاطمه خانم استعداد انگلیسی یادگرفتن حاج آقا گلستانی را کشف میکند و به ایشان پیشنهاد میکند که اصلاً آن کتاب کذایی را باهم ترجمه بکنند و فاطمه خانم زبان عربی خودش را تکمیل کند و حاج آقا هم با زبان انگلیسی آشنا بشود. در این میان، فاطمه خانم کلید دوم بیرونی ِ خانهء حاج آقا را از ایشان میگیرد که گاهی برای آب دادن گلدانها و سرکشی به گل و گیاه به آنجا برود که ایشان مزاحم خانمشان و نوکر و کلفتها نشوند
دریکی از این دفعات که فاطمه خانم میرفته گلدانها را آبیاری کند، یکی دونفر از دستیاران شوهر شرعی و قانونی اش دکتر غلامحسین الهه زاده هم همراهش می آیند و درست در جایی که لازم بوده دوربینی مخفی کار میگذارند. روزها حاج آقا گلستانی میآمدند و در جلسه درس خصوصی، به فاطمه خانم به عنوان شاگرد خودشان، زبان عربی تمرین و تکرار میکردند و در مقابل از فاطمه خانم به عنوان معلم خودشان زبان انگلیسی یاد میگرفتند و خلاصه روی زبان کار میکردند
تا این که کار بالا میگیرد و وارد بخش آناتومی و تفصیلات دیگر میشوند و البته این موقعی بوده که فاطمه خانم کاملاً حاج آقا گلستانی را مطمئن کرده بوده که مدتی است که دیگر، همسر شرعی و قانونی دکتر غلامحسین الله زاده نیست و سه طلاقه شده است، و اگر حاج آقا گلستانی مرحمت کنند و نقش محلل را برعهده بگیرند، این توفیقی خواهد بود که سبب وصلت مجدد فاطمه خانم و دکتر غلامحسین خان میشود

حاج آقا گلستانی وقتی باماجرای توطئه روبرو شد که فیلم کلاس خصوصی زبان و آناتومی را نشانش دادند. اما ایشان از باب حِیَل در فقه استفاده کرده و تودهنی محکمی به دکتر غلامحسین الهه زاده و باند غوغاسالار پشت سرش زدند و این بیانیه محکم را صادر کردند


بیانیه حاج اقا گلستانی بعد از رسوا شدن رقیبانش

ملت عزیز و همیشه در صحنه ی ایران، من نیز صحنه را دیدم و باید عرض کنم که صحنه به هیچ وجه ساختگی نبود اما این اقدام بنده به هیچ وجه عمل زنای محصنه محسوب نمی شود زیرا آن خانم در آن لحظه قانونا و شرعا همسر بنده بود

زنی که شما در صحنه مشاهده کردید، فاطمه رجب زاده نام دارد که هم اکنون همسر قانونی و شرعی آقای غلامعلی الهه زاده می باشد که این آقا از کارمندان دفتر من هستند

مدتی پیش آقای الهه زاده بر اثر موضوعی از دست خانم رجب زاده خشمگین می شود و در هنگام خشم همسر خویش را سه طلاقه می کند اما پس از این که خشمش فروکش می کند از کرده ی خویش پشیمان می شود و بار دیگر از خانم رجب زاده تقاضای ازدواج می نماید

بر اساس قوانین شرعی شخصی که همسر خویش را سه طلاقه کرده دیگر نمی تواند با وی ازدواج کند مگر این که کس دیگری با وی ازدواج نموده و سپس وی را طلاق دهد که در اصطلاح فقهی به این شخص محلل گفته می شود یعنی کسی که حلال مشکلات است

این زوج برای برطرف کردن مشکل شان به نزد من آمدند و از من خواهش
کردند که به عنوان محلل این معضل آن ها را حل بنمایم، از آن جا که بنده همواره زندگی ام را وقف خدمت به مردم و حل کردن مشکلات شان نموده ام نتوانستم از قبول درخواست آن ها سر باز زنم

این شد که بنده خانم رجب زاده راعقد نمودم و برای اینکه کارم جنبه ی ریا پیدا نکند قبلش همسرم را به خانه ی مادرش فرستادم تا کسی ، پی به این فداکاری من نبرد زیرا من دوست ندارم کسی از کارهای خیری که
برای مردم انجام می دهم باخبر شود
صحنه ای که شما عزیزان مشاهده نمودید در حقیقت در طی همان دو ساعتی اتفاق افتاده که خانم رجب زاده همسر قانونی و شرعی من بودند و من هیچ گناهی را مرتکب نشده ام

من مایل نبودم مردم پی به محلل بودن من ببرند اما حال که ناگزیر همه دانسته اند در همین جا اعلام می کنم که به صورت خالصانه در خدمت مردم همیشه در صحنه ی ایران هستم و هر کس که نظیر مشکل این زوج را داشته باشد می تواند روی من حساب کند

والسلام علیکم و رحمة الله وبرکاته
حاج حسن گلستانی، امام جمعه
تویسرکان

Monday, 9 March 2009

با عذر خواهی از شاعر ضد خرافات : ایرج میرزا

ای لشُوشی که در این دنیائید
یا از این بعد به دنیا آئید

این که افتاده در این گوشه منم
قاتلی بیصفت و بیوطنم

قاتلی، بوده به دنیا روشم
کنش و کوشش و کار و کششم

اول ِکار، که زنجان رفتم
فصل سرما و زمستان رفتم

چاقویی در نظرم جلوه نمود
تیزیش، عقل من از کلهّ ربود

گفتم ای مردک قدّاره فروش
دشنهء تیز ِ خود ارزان مفروش

گر دهی دل، تو به این گفت و شنفت
شرح این دشنه، تورا خواهم گفت

دشنه ات، ریشه کَن ِآزادی است
شعله افکن به سرای ِشادی است

هرکسی بیخرد و تیغکش است
دائماً در هوس کشمکش است

تیغ در دست، پی ِجلادی است
آرزویش، ترور ِآزادی است

من به این دشنه جهان میسوزم
لب ِ مردان و زنان میدوزم

احمد بیکله